کله شو که پس میکشید مستقیم تو روش در اومدم که ببخشید اگه اون قدیسه ای که میخوای نیستم .نسبتی با ملایکه جماعت ندارم یه پتیاره ی پلیدی ام که نمیدونی.شرمنده تصوراتتو از اون پری پاک افسانه ای رویاهات بهم ریختم.حتی هیچی هم نگفت. برمیگشت هم میگفت باز کله مو کیری کردی .گفتم برو حسرتتو میخورم ولی خوب چیکارت کنم دیگه اون فرشته ای میخوای نیستم.ببخشید تجربیاتی دارم که نمیتونه اون تخیلات مقدستو ارضا کنه .مدام ناامیدت میکنم مگه نه؟!بابا من همینم عین آونگ هی بین قطب مثبت و منفی میچرخم.ببخشید که ذاتم خرابه کارای پست زیاد کردم .یه دوره مثل این فیلما که کارکترِ به گای سگ میره به گا رفتم و غرق لجن شدم و حالا ذهنت نمیتونه قبول کنه همچین تجربیاتیو .ساری بیب ،شاید هم قایم شهر بهشهر نوشهر یا حالا هرچی.صورتش بیشتر وارفت که که حالا اینم ادبیاتته؟اومدم نیش بزنم به خندم که بغض بهم پنجول انداخت ،محکم.گفتم چیه چرا برائت جویی میکنی هانی؟خودت گفتی سطحی ام .هستم.میبینی؟من اون فرشته ای میخواستی نیستم. متنفرم از آدمای فقط سفید.