Cry for the moon

 

Name:Cry for the moon

Artist:Epica

 Album:Phantom agony

Genre: (dutch)Symphonic metal_progressive metal

Year:2003

 

Follow your common sense
You cannot hide yourself
Behind a fairytale forever and ever
Only by revealing the whole truth can we disclose
The soul of this sick bulwark forever and ever
Forever and ever

Indoctrinated minds so very often
Contain sick thoughts
And commit most of the evil they preach against

Are you ready?

Hey, hey! (Hey, hey)
Yeah (Hey, hey, hey, hey)

Don't try to convince me with messages from God
You accuse us of sins committed by yourselves
It's easy to condemn without looking in the mirror
Behind the scenes opens reality

Eternal silence cries out for justice
Forgiveness is not for sale
Nor is the will to forget

Follow your common sense
You cannot hide yourself
Behind a fairytale forever and ever
Only by revealing the whole truth can we disclose
The soul of this sick bulwark
Forever and ever

Virginity has been stolen at very young ages
And the extinguisher loses it's immunity
Morbid abuse of power in the garden of Eden
Where the apple gets a youthful face

Eternal silence cries out for justice
Forgiveness is not for sale
Nor is the will to forget

Follow your common sense
You cannot hide yourself
Behind a fairytale forever and ever
Only by revealing the whole truth can we disclose
The soul of this sick bulwark forever and ever
Forever and ever

Eternal silence cries out for justice
Forgiveness is not for sale
Nor is the will to forget
You can't go on hiding yourself
Behind old fashioned fairytales
And keep washing your hands in innocence

 

  • جمعه ۱۷ ارديبهشت ۰۰

از سایه ها به سایه ها...

چهارستون بدنش چون بید می‌لرزد...به خیالش که گریخته...شاید امن ترین جا برای فرار از تاریکی در پشت خورشید باشد...ستاره ی امیدی که آن قدر نور به اینطرف و آن طرف پرتاب می‌کند که از روشنایی زیادش هیچ چیز را نمیبینی...به قیمت چشمایش در پشت خورشید پناه میگیرد...چشم هایش میسوزد و اشک بی اختیار روی گونه اش میچکد،تا نیمه ی صورتش پایین میدود و همانجا می‌خشکد و نمک میشود...رفتن همان است و ماندن همان...به سوی روشنایی میرود و تا ابد در تاریکی میماند...آدم کور که مسیر نمی‌داند...تنها هوس بود و بس...او اسیر حد و نهایت بود که حتی در مملکت نور هم چیزی نمی‌دید...بصیرتش به ته دیگ خورده بود...

 

  • پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۰۰

تاریکی در چشم من خلیده؟

میشود تمامش کنی؟کم مانده که که عین این انیمه ها بروی زیر میزی ،پشت کمدی ،جایی،اشک بریزی ، به صورت عصبی بلرزی و مدام تکرار کنی what am i existing for?...عین یک بچه ی لوس نق نقو تنها ناراضی ام،غر میزنم و روز به روز بیشتر تفکرات مثبتم را خراب میکنم،ماری که دم خودش را میخورد... بررسی کرده ام...همیشه در این حال و هوا دپ میشوم...واقعا؟ حالا زمان این چرندیات نیست...آه....گهش بگیرند...مرده شور همه تان را ببرند...داشتم وبلاگ قدیمی ام را میخواندم...و نوشته های سال های قبلم را...هر سال بدتر از پارسال...دارم بیشتر و بیشتر تعلقاتم را از دست میدهم...what's wrong with me?...خجالت آور است که این باز هم همان عمل وحشتناکی که حتی نمیتوانم اسمش را ببرم انجام داده ام...واقعا به خودم تبریک میگویم...حالم را موقتا بهتر میکند اما هرکسی بداند چه کاری کرده ام میفهمد که اینکار دقیقا ده برابر فشار روانی حالا را در آینده بهم تحمیل خواهد کرد...احساس کور بودن میکنم...این همه مردم می‌توانند راضی باشند ،میتوانند شاد باشند ،چرا من نه؟چرا نمیتوانم ببینم؟...من کورم؟...

  • دوشنبه ۱۶ فروردين ۰۰
اینجا میان پرده ای پریشان و عصیانگر است در میانه ی نمایش رقص موزون زندگی...


*شات از فیلم Entr'acte1924
Designed By Erfan Powered by Bayan